نقد و تحلیل بازی Battlefield 3 نقد و تحلیل بازی Battlefield 3


نقدی جذاب و خواندنی بر بازی Battlefield 3 ،‌ بازی که آمده است برای پیروزی در نبرد تسخیر قلب ها و ذهن ها. به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


 


” Battlefield 3 ” به عنوان نقطه عطفی در گرافیک بازی های کامپیوتری شناخته می شود. جذابیت گرافیکی قابل توجه آن آرزوی هر بازی سازی بود که بنا به خواست سفارش دهندگان به بتل فیلد تعلق گرفت. “game play”ضعیف بازی لطمه شدیدی به آن زده که می توان گفت اگر آن گرافیک و تجربه شماره های ۱ و۲ پشت بازی نبود؛ با استقبال کنونی مواجه نمی شد. غیر خطی بودن داستان، لوکیشن­های گوناگون، پرواز کردن­ها، تانک راندن­ها همه و همه تلاشی­ست برای هدف سرپوش گذاشتن روی ” game play ” آن که البته با پرس­جویی از اطرافیانتان متوجه می شوید به هدفش دست نیافته.

داستان غیر خطی بازی از این قرار است که بلک برن (Black Burn)، سربازی آمریکایی خائن به کشورش شناخته شده و در اتاق اعتراف به سر می برد. بازجویان در پی استخراج اطلاعاتی برای جلوگیری از عملیات تروریستی در نیویورک هستند. رهبران سازمان تروریستی پی ال آر (PLR)، البشیر و سلیمان در تعقیب و گریز هایی با گروهِ عملیاتِ دفاعی (تروریستی!) بلک برن بوده­اند. عملیات در بصره، ایران و پاریس به دنبال البشیر و سلیمان و با هدف انهدام پی ال آر به اجرا می رسید که نتیجه­ی آن مرگ چندین تن از ایرانی­ها، عراقی­ها و مردم دیگر بود و سود آن برای بلک برن، اطلاعاتی در مورد سلیمان. اطلاعاتی که متوجه شد سلیمان، بمب های هسته­ای مورد نیاز در نیویورک را از بانک “شهری” ایران دزدیده تا خود، کار ترور را به اتمام رساند. اینجاست که نیروی های سیا و اف بی آی به بلک برن مشکوک می شوند و او را دستگیر می کنند. ماموران اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که سلیمان، جاسوس آن ها در پی ال آر است و جلوی عملیات تروریستی را خواهد گرفت. مدت زمان زیادی تا انفجار بمب نمانده که بلک برن از اتاق اعتراف فرار می کند! و پس از پیدا کردن سلیمان، با گروه او وارد نبرد می­شود. از میان افراد سلیمان عبور می­کند و در یکی از خیابان های نیویورک در انظارِ مردمِ رنگین خونِ نیویورکی با ضربات مکرر آجر، سلیمان را از پا درمی­آورد و از انفجار بمب جلوگیری می­کند.

خلاصه­ی کوتاه بالا، مملو بود از مولفه هایی نظیر مظلومیت آمریکایی (نیویورکی)ها، “متروپلیسیسم” (مادرشهرگرایی) ، ” پروتوگانیسم” ، ” ایران هراسی ”،”اسلام هراسی” و … .اغلب مولفه های استراتژیکی که تا به حال در هالیوود دیده بودیم در این بازی جمع شده اند.

نقد و تحلیل بازی Battlefield 3 نقد و تحلیل بازی Battlefield 3

دوباره آمریکایی ها مورد ترور قرار گرفته اند پس حق دارند برای جلوگیری از ترور دست به دفاع و حمله نظامی بزنند. اما چه تروری؟ تروری با رنگ و بوی بن لادن. این چیزی­ست که سازندگان بازی، شتابزده و خیلی واضح در دیالوگ فرمانده عملیات به کار برده­اند. « مواظب باشید. البشیر رو زنده می خوام. نباید قضیه بن لادن دوباره تکرار بشه. » اول اینکه اگر ما به افغانستان و فلسطین و عراق حمله کردیم فقط و فقط به خاطر دستگیر کردن بن لادن بود؛ دوما سربازهای ما واقعا بن لادن رو دستگیر کردند ولی ناخواسته کشته شد. لِی لِی بازی کردن کودکیمان را یادتان می­آید؟ ۸ خانه بود که باید به ترتیب سنگ را در آن­ها می­انداختیم تا به خانه مورد نظر برسیم و سنگ را برداریم. آمریکا هم هماره با دکترین لِی لِی سنگی به نام بن لادن در کشور های مختلف انداخت و به آن حمله کرد تا به غارت و اهداف امپریالیستی اش بپردازد. نهایتا که به لُوس شدن دکترین لی لی پی برد ادعا کرد که او را دستگیر کرده و … . البشیرِ بازی “ Battlefield 3 ” سنگی­ست که یک بار در خانه عراقی می افتد و بصره را ویران می کند. بار دیگر در تهران می افتد و ایرانی ها را از بین می برد و … . در آخر سازندگان بازی به لُوس شدن دکترین لِی لِی پی بردند و البشیر را جلوی چشم­هایمان می­میرانند تا از سویی دیگر خیالمان از طرف بن لادن هم راحت شود.

متروپلیسیسم یا مادرشهرگرایی حاکم بر بازی عنوان دیگری ست که اشاره کردم. اکثر فیلم های آمریکایی و خود زنی های بین المللی غربی (مثل حادثه World Trade Center) در نیویورک اتفاق می افتد. نیویورک به مثابه قلب تجاری آمریکاست که انهدام آن یعنی انهدام نظام سرمایه­گرایی آمریکا. همه­ی استرس، هیجان، خشونت و داستان بازی معطوف است به آزادی نیویورک و مردم آن. اگر بمب هسته­ای در نیواورلند منفجر شد؛ مهم نیست؛ لس آنجلس مهم نیست؛ میامی مهم نیست؛ تنها قلب تجاری آمریکا، نیویورک مورد اهمیت است و نباید خللی در آن پیش بیاید. از این حیث متروپلیسیم با محوریت نیویورک مولفه استراتژیک مورد اهمیت بازی سازان و سفارش دهندگان آن­ست.

نقد و تحلیل بازی Battlefield 3 نقد و تحلیل بازی Battlefield 3

وقتی می نویسم بلک برن ناخواسته به یاد جک باوِر (Jack Bauer) سریال “۲۴″ می­افتم. کسی که خودی و نا­خودی برابرش می ایستادند. او بود که می­فهمید و چندین بار ایالات متحده را از بحران­ها و مشکلات نجات داد؛ و بلک برن هم. او کسی بود که تک و تنها در برابر افراد سلیمان ایستاد؛ کسی بود که فرای سازمان های جاسوسی- اطلاعاتی آمریکا عمل کرد و علیرغم اتهامی که به او وارد شده بود برای نجات نیویورکی­ها دست به فرار زد و جان خود را به خطر انداخت. ابعاد پروتوگانیستیک “Battlefield 3″با این منظر کلاس درسی­ست برای (به اصطلاح) هنرمندان ایرانی تا دست از سیاه نمایی­هایشان بردارند و نوشداروی امید و غرور را در آثارشان تزریق کنند.

از همه ی این ها گذشته، مشکل من با این بازی جای دیگری­ست. تفاوت گیم با دیگر رسانه ها در فعال بودن مخاطب هنگام بازی کردن است. یادم می­آید در یکی از مراحل بازی، وقتی در زد و خوردها، گیم اور شدم؛ به طرف مقابلم ناسزا گفتم؛ این اتفاقی ست که شاید در Need For Speed هم برایمان تجربه شود؛ اما این کجا و آن کجا؟ مخاطب بازی با هر نژاد و سلیقه و دینی که باشد به ایرانی خشم می­گیرد. هدف بازی کننده رفتن به مراحل بالاتر است و در راستای این هدف ایرانی ها در مقابل اویند و آمریکایی ها به کمکش آمده­اند. او دیگر بلک برن نیست؛ او فلانی­ی­ست که با همراهی آمریکایی ها می خواهد ایرانی­ها را نابود کند و شاهد مقصود (تمام کردن بازی) را در آغوش بکشد. اینجا، فعال بودن است که حرف اول را می زند و گوی رقابت را در نبرد تسخیر قلب ها و ذهن ها از دیگر رقبای صاحب رسانه می­رباید.


 

نویسنده : محمد‌مهدی انصاری

 

منبع : رویکرد